×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

هر روز ببار هر روز بتاب

× ؟؟؟
×

آدرس وبلاگ من

seraj.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hosna134

ایران سبزمن

 
عروسی خونین پایان یافت و داماد دروغین به حجله در  آمد.
صندوق ها بر خود لرزیدند و دیوان در تاریکی  رقصیدند.
قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند و  زندانیان با دست های بریده کف زدند
وجهانیان یک چشم خشم ویک چشم نفرت، داماد را بدرقه  کردند.
چشم روزگار فاش گریست و خون از سر ایوان جمهوری  گذشت.
شیطان  خندید و آنگاه ستاره ها خاموش شدند و فضیلت به  خواب رفت






تفنگت را زمین بگذار/ که من
بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار/ تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن/
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن/ ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ
مهر تو-/ تو ای با دوستی دشمن./ زبان آتش و آهن/ زبان خشم و خونریزی ست/
زبان قهر چنگیزی ست/ بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید/ فروغ آدمیت راه در
قلب تو بگشاید./ برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار/ تفنگت را
زمین بگذار/ تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو/ این دیو انسان کش برون
آید./ تو از آیین انسانی چه می دانی؟/ اگر جان را خدا داده ست/ چرا باید
تو بستانی؟/ چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را/ به خاک و خون
بغلطانی؟/ گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی/ و حق با توست/ ولی حق را
-برادر جان-/ به زور این زبان نافهم آتشبار/ نباید جست�/ اگر این بار شد
وجدان خواب آلوده ات بیدار/ تفنگت را زمین بگذار
.
جمعه 20 شهریور 1388 - 5:42:28 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم